سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 در وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) آمده است :‌ سه چیز باعث پوشاندن گناهان است: آشکارا سلام کردن، طعام دادن، خواندن نماز شب در حالی که مردم خوابند.

«سلام کردن» یکی از سنت های اسلامی است که بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. لازم است یک مسلمان این سنت حسنه اسلامی و دینی را زنده نگه دارد. اما سلام کردن هم مثل هر کار دیگری آداب و اصول خودش را دارد! این کار که سبب می شود میان برادران و خواهران دینی الفت و دوستی شکل بگیرد روش و آدابی دارد که بزرگان دینی آن را به روشنی طرح نموده اند تا هم از مزایای دنیوی و هم اجر اخروی آن برخوردار شویم و چیزی را از دست ندهیم ولو به قدر یک سر سوزن!

«سلام» اسم خداست


خداوند متعال اسامی و نام هایی دارد که هر یک از آنها حاکی از یک صفت و حقیقتی در ذات حق تعالی است. «سلام» هم یکی از این اسامی و صفات است که به معنای سلامتی و سلم و دوستی است. خداوند متعال در سوره مبارکه حشر خود را به این نام خوانده است؛ آنجا که می فرماید: «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ » ؛ اوست خداوند یگانه ای که جز او معبودی نیست، مالک و حاکم است و از هر عیبی منزّه می باشد، به کسی ستم نمی کند. (حشر/23)

اجازه مخصوص سلام!


خداوند متعال به بندگان خود اجازه داده است که در هنگام ملاقات با یکدیگر نام او را به هم هدیه دهند که با این کار همه ی خوبی ها و خیرات را نصیب هم می گردانند. از این رو سلام کردن بسیار مورد توصیه است به طوری که بر آغاز گر سلام و کسی که در احیاء این سنّت الهی پیشی بگیرد، برکات و نصیب برتر و بهتری وجود دارد. امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که حضرت فرمودند: شایسته ترین مردم نزد خدا و رسولش کسی است که سلام را آغاز کند. همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آغاز کننده ی به سلام به خدا و رسولش نزدیکتر است.

سلام را فراموش نکنید!

در این سنت حسنه نه تنها آغاز کننده بودن یک توصیه ی خوب است بلکه بلند سلام کردن هم یکی دیگر از ادبهای این رسم نیکوست. امام محمدباقر (علیه السلام) فرمودند: خدای عزّو جل بلند سلام کردن را دوست دارد. همچنین امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارشان نقل فرمودند که در وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) آمده است: سه چیز باعث پوشاندن گناهان است: آشکارا سلام کردن، طعام دادن، خواندن نماز شب در حالی که مردم خوابند.

امام صادق (علیه السلام) در حدیث شریف دیگری فرمودند: هر کس چهار چیز برای من تعهد کند من چهار خانه در بهشت برای او تضمین می کنم (که یکی از آنها) آشکارا سلام کردن در همه جاست.

سلام نکنی بخیلی!

اهمیت احیاء این سنت نیکو و این پدیده ی اجتماعی تا بدانجاست که خودداری از سلام کردن از نشان های بخل شمرده شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خدای عز و جل فرمود: بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.

این موضوع تا جایی اهمیت دارد که سلام کردن بر همه حتی بر کودکان توصیه شده است. امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل کرده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: پنج چیز را تا آخر عمر رها نخواهم کرد. (که یکی از آنها) سلام کردن بر کودکان است تا بعد از من سنّت (رسم) باشد.

پس نباید بخل ورزید حتی در مقابل کودکان و این از آموزه های گرانقدر اسلامی است.
همچنین نباید در سلام کردن میان افراد تفاوت قائل بود. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس فقیر مسلمانی را ملاقات کند و به گونه ای بر او سلام نماید که با سلام بر ثروتمند فرق داشته باشد در روز قیامت خداوند را در حالی ملاقات می کند که خداوند بر او خشمگین است.

اگر سلام نکرد، جوابشو نده!


امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که کسی که قبل از سلام سخن آغاز کند به او پاسخ ندهید! و نیز فرمودند: قبل از سخن گفتن سلام کنید اگر کسی قبل از سلام گفتن سخن گوید به او پاسخ ندهید. پس اصلاً زشت و دور از آداب مسلمانی نیست که بخواهیم همیشه اول کلام و گفتگوی مان را با سلام کردن آغاز کنیم و نه مثل برخی دیگر از فرهنگها بدون هیچ مقدمه و مدخلی! یادمان نرود که حتی تأکید شده است به کسی که بدون رعایت این فرهنگ شروع به سخن می کند نباید پاسخ بدهیم و باید خودمان را ملزم نماییم با سلام گفتگو و محاوراتمان را شروع نماییم تا جایی که در سلام از هم پیشی بگیریم نه آن که سلام کردن برایمان سخت باشد. بگذارید مثالی بزنیم:

فرض کنید می خواهید در خیابان آدرسی و یا ساعت را بپرسید. مسلمانانه اش! این است که اول بگویید سلام و بعد باقی سؤالات! اما متأسفانه در برخی موارد و یا شاید باید گفت در بسیاری از موارد شاید هم به نحو غیرمحسوس با فرهنگ سازی بیگانه! بدون "سلام" می پرسیم آقا شما این آدرس را بلدید؟! و یا ساعت چنده؟ و خیلی می خواهیم مؤدب باشیم اولش می گوییم: ببخشید! ساعت چنده؟! تا حالا شما برای ساعت پرسیدن اول سلام کرده باشید؟! مثلاً سلام خوبید؟! ساعت چنده؟! نمی دانم شاید باید فرهنگ سازی کرد. به نظر شما ببخشید اول سؤالاتمان ترجمه "excuse me" اونور آبی ها نیست؟!!

جواب سلام هم که واجبه!

و البته و صد البته همه می دانیم که جواب سلام هم واجب است و این جواب شامل همه نوع آغاز سخن و سلامی هست. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: جواب دادن به نامه مانند پاسخ سلام واجب است و آغاز کننده ی به سلام نزد خدا و رسولش شایسته تر است. همچنین آن حضرت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند که سلام کردن مستحب و پاسخ آن واجب است. و شاید بشود مثال این روزگار ما را ایمیل و تلفن و چت و غیره هم دانست (البته با رعایت موازین شرعی!!)

پایان سخن:
سلام کردن یکی از آداب اسلامی است که شاید به علت وفور و تکرار آن برایمان امری عادی و پیش پا افتاده شده باشد اما باید توجه نمود که این سنت حسنه اسلامی در صورتی که با همه آداب و شرایطش اجرا و عمل شود ثمرات مادی و معنوی بسیاری را برای فرد و جامعه بدنبال دارد که شایسته نیست نسبت به آن بی توجهی گردد.

منابع :

1- آداب معاشرت از دیدگاه معصومین (علیه السلام)- شیخ حر عاملی- ترجمه محمدعلی فارابی
2- وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه- شیخ حر عاملی
3- گفتار فلسفی- (جوان)
4- تفسیر المیزان- علامه ی طباطبایی
5- اصول کافی- شیخ کلینی
6- بحارالانوار- علامه مجلسی

منبع: تبیان



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 فروردین 14 توسط داود مهدی خانی

آمدم در حیاط کوچک منزل ، و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهر صدیقه کبری خواندم و بعد از نماز و تسبیح به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ((یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )) گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این بلد غربت به دست دشمنان شما به وضع فجیع کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند ...
در روایتى از امام صادق(ع) آمده است که هرگاه حاجت مهمّى داشته باشى به گونه اى که از نظر روحى در فشار شدید باشى، دو رکعت نماز بخوان و پس از نماز، سه بار تکبیر و سپس تسبیح حضرت زهرا(س) را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو:
 «یا مَوْلاتى فاطِمَةُ اَغیثینى» سپس سمت راست صورت را بر زمین بگذار و همین جمله را صد بار بگو، بار دیگر به سجده برو و همین جمله را چهارصد و ده مرتبه بگو، (مجموعاً 410بار مى شود) سپس حاجت خود را از خداوند بخواه که ان شاءاللّه برآورده مى سازد. (و حضرت زهراى مرضیّه(س) ان شاءاللّه در پیشگاه خداوند براى برآمدن آن حاجت، شفاعت خواهد نمود).در همین مورد به نمونه ای از اثر شگفت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) اشاره می کنیم.
 در جلد هفتم گنجینه دانشمندان از مرحوم حجت الاسلام آخوند ملا عباس سیبویه یزدی نقل شده است که گفت:
من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید .
گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم. احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟
گفت : اکنون از یزد می آیم . 
گفتم : چنانچه نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی ، چطور از یزد می آیی ؟
گفت : پسر عمو ، دستور بده قلیان را حاضر کنند تا رفع خستگی کنم ، شرح حال خود را برای شما خواهم گفت.
بعد از صرف قلیان و استراحت ، گفت : آری روزی پس از انجام مراسم حج از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم . طواف کرده و نماز طواف خواندم و به منزل باز گشتم . در راه ، مردی با ریش تراشیده و سبیلهای بلند دیدم که با لباس افندیها ایستاده بود . تا مرا دید قدری به صورت من نگاه کرد و بعد جلو آمد و گفت : تو شیخ علی یزدی نیستی ؟ گفتم : چرا . 
گفت : سلام علیکم ، اهلا و مرحبا ، و دست به گردن من انداخت و مرا بوسید و دعوت کرد که به منزلش بروم . با آنکه وی را نمی شناختم با اصرار مرا به منزلش برد و هر چه به او گفتم شما کیستید ، من شما را به جا نمی آورم ، گفت : خواهی شناخت ، مرا فراموش کرده ای ، من از دوستان و رفقای شما هستم . خلاصه ظهر شد خواستم بیایم نگذاشت . گفت : مکه همه جای آن حرم است . همین جا نماز بخوان و برایم ناهار آورد و من هر چه گفتم رفقایم نگران و ناراحت می شوند ، گفت : چه نگرانی ؟ اینجا حریم امن خداست . خلاصه شب شد و نگذاشت من بیایم . بعد از نماز عشا دیدم افراد مختلفی به آن منزل می آیند تا جماعتی شدند و آن شخص شروع کرد به بد گفتن و مذمت کردن شیعه ها . گفت : این شیعه ها با شیخین میانه خوبی ندارند ، مخصوصا با خلیفه دوم ، و اینها شبی را در ماه ربیع الاول به نام عیدالزهرا دارند که مراسمی را در آن شب انجام می دهند و از وی برائت و تبری می جویند و این هم یکی از آنها است و اشاره به من نمود و چندان مذمت از شیعه کرد و آنها را بر علیه من تحریک نمود که همه آنها بر من خشمناک شده و بر قتل من متفق گردیدند . من هر چه مطالب او را انکار کردم ، وی بر اصرار خود افزود و در آخر گفت : شیخ علی ، مدرسه مصلی یزد یادت رفته ؟ تا این جمله را گفت به خاطرم آمد که در زمان طلبگی در مدرسه مصلی همسایه ای به نام شیخ جابر کردستانی داشتم که سنی بود و از ما تقیه می کرد و در شب مذکور که طلبه ها جلسه جشن داشتند او به حجره خود می رفت و در را به روی خود می بست ، ولی بعضی از طلبه ها می رفتند و در حجره او را باز می کردند و او را می آوردند و در مقابل او شوخی می کردند و بعضی از حرفها را می زدند و او چون تنها بود سکوت و تحمل می کرد .
پس گفتم : تو شیخ جابر نیستی ؟ 
گفت : چرا شیخ جابرم !
گفتم : تو که می دانی ، من با آنها موافق نبودم .
گفت : بلی ، اما چون شیعه و رافضی هستی ، ما امشب از تو انتقام خواهیم گرفت . هر چه التماس کردم و گفتم خدا می فرماید : ((و من دخله کان آمنا)) گفت : جرم شما بزرگ است و تو مأمون نیستی .
گفتم : خدا می فرماید : ((و ان احد من المشرکین استجارک فاجره …….)))، گفت : شما از مشرکین بدتر هستید! و خلاصه ، دیدم مشغول مذاکره درباره کیفیت قبل و کشتن من هستند ، به شیخ جابر گفتم : حالا که چنین است پس بگذار من دو رکعت نماز بخوانم . گفت بخوان .
گفتم : در اینجا ، با توطئه‌چینی شما برای قبل من ، حضور قلب ندارم . گفت : هر کجا می خواهی بخوان که راه فراری نیست! 
آمدم در حیاط کوچک منزل ، و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهر صدیقه کبری خواندم و بعد از نماز و تسبیح به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ((یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )) گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این بلد غربت به دست دشمنان شما به وضع فجیع کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند . 
در این حال روزنه امیدی به قلبم باز شد ، به فکرم رسید بالای بام منزل رفته خود را به کوچه بیندازم و به دست آنها کشته نشوم و شاید مولایم امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) با دست یداللهی خود مرا بگیرد که مصدوم نشوم . پس فورا از پله ها بالا رفتم که نقشه خود را عملی کنم . به لب بام آمدم بامهای مکه اطرافش قریب یک متر حریم و دیواری دارد که مانع سقوط اطفال و افراد است . دیدم این بام اطرافش دیوار ندارد . شب مهتابی بود . نگاهی به اطراف انداختم ، دیدم گویا شهر مکه نیست ، زیرا مکه شهری کوهستانی بوده و اطرافش محصور به کوههای قبیس و حرا و نور است ولی اینجا فقط در جنوبش رشته کوهی نمایان است که شبیه به کوه طرز جان یزد است لب بام منزل آمدم که ببینم نواصب چه می کنند ؟ با کمال تعجب دیدم اینجا منزل خودم در یزد می‌باشد ! گفتم : عجب ! خواب می بینم ، من مکه بودم ، و اینجا یزد و خانه من است ! پس آهسته بچه ها و عیالم را که در اطاق بودند صدا زدم . آنها ترسیدند و به هم گفتند : صدای بابا می آید . عیالم به آنها می گفت‌: بابایتان مکه است چند ماه دیگر می آید .پس آرام آنها را صدا زدم و گفتم : نترسید من خودم هستم بیایید در بام را باز کنید بچه ها دویدند و در را باز کردند همه مات و مبهوت بودند . 
گفتم : خدا را شکر نمایید که مرا به برکت توسل به حضرت فاطمه زهرا از کشته شدن نجات داد و به یک طرفت العین مرا از مکه به یزد آورد سپس مشروح جریان را برای آنها نقل کردم .  
منبع: آشیانه



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92 فروردین 7 توسط داود مهدی خانی

قبر دختر پیغمبر(ص) کجاست؟

حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام در روایات

«و لاى الامور تدفن لیلا بضعة المصطفى و یعفى ثراها»

متاسفانه مزار جاى دختر پیغمبر نیز روشن نیست. از آنچه درباره مرگ او نوشته شد، و کوششى که در پنهان داشتن این خبر بکار برده‏اند، معلومست که خانواده پیغمبر در این باره خالى از نگرانى نبوده‏اند. این نگرانى براى چه بوده است؟ درست نمى‏دانم. یک قسمت آن ممکن است‏ بخاطر اجراى وصیت زهرا (ع) باشد. نخواسته است کسانى را که از آنان ناخشنود بود، در تشییع جنازه، نماز و مراسم دفن او حاضر شوند. اما آثار قبر را چرا از میان برده‏اند؟ و یا چرا پس از بخاک سپردن او صورت هفت قبر، یا چهل قبر در گورستان بقیع و یا در خانه او ساخته‏اند؟ چرا این همه اصرار در پنهان داشتن مزار او بکار رفته است؟

اگر در سال چهلم هجرى فرزندان فاطمه قبر پدر خویش را از دیده مردم پنهان کردند، از بى حرمتى مخالفان مى‏ترسیدند. اما وضع مدینه را در چهل روز یا حداکثر هشت ماه پس از مرگ پیغمبر با وضع کوفه در سال چهلم از هجرت یکسان نمى‏توان گرفت. آنها که بر سر مسائل سیاسى و احراز مقام با على (ع) کشمکش داشتند، کسانى نیستند که در سال یازدهم در مدینه حاضر بودند. و آنان که در مدینه حاضر بودند، حساب على (ع) را از فاطمه (ع) جدا مى‏کردند. براى رعایت ظاهر هم که بوده است ‏به دختر پیغمبر حرمت مى‏نهادند. و مسلما به قبر او نیز تعرضى نمى‏کرده‏اند. نیز نمى‏توانیم بگوئیم مرور زمان و یا فراموشى راویان موجب معلوم نبودن موضع مزار زهراست. چه محل قبر دو صحابى پیغمبر در کنار قبر او معین است. قبر فرزندان زهرا را که در بقیع آرمیده است ‏به تقریب مى‏توان روشن ساخت. پس موجب این پوشیده کارى چیز دیگرى است. همان سببى است که خود او در جمله‏هائى که شاید آخرین گفتارهاى او بوده است ‏بر زبان آورد.  همان سخنان که بزنان عیادت کننده گفت: «دنیاى شما را دوست نمى‏دارم و از مردان شما بیزارم‏» او مى‏خواست دور از چشم ناسپاسان و حق ناشناسان بخاک رود و حتى نشان او هم دور از چشم آنان باشد. 

ابن شهر آشوب نوشته است ابو بکر و عمر بر على (ع) خرده گرفتند که چرا آنان را رخصت نداد تا بر دختر پیغمبر نماز بخوانند. وى سوگند خورد که فاطمه چنین وصیت کرده بود و آنان پذیرفتند.1

بارى بر طبق روایتى که کلینى از احمد بن ابى نصر از حضرت رضا (ع) آورده است:

امام در پاسخ احمد که از محل قبر فاطمه (ع) پرسید گفت: او را در خانه‏اش بخاک سپردند. و چون بنى امیه مسجد را وسعت دادند قبر در مسجد قرار گرفت.2  ابن شهر آشوب از گفته شیخ طوسى نویسد: آنچه درست‏تر مى‏نماید این که او را در خانه‏اش یا در روضه پیغمبر بخاک سپردند.3

در مقابل این روایت، ابن سعد که در آغاز قرن سوم در گذشته است از عبد الله بن حسن روایت کند: مغیرة بن عبد الرحمان بن حارث بن هشام را در نیم روز گرمى دیدم که در بقیع ایستاده بود. بدو گفتم:

-ابو هاشم براى چه در این وقت اینجا ایستاده‏اى؟

-در انتظار تو بودم! به من گفته‏اند فاطمه (ع) را در این خانه (خانه عقیل) که پهلوى خانه جحشیین است ‏بخاک سپرده‏اند. از تو مى‏خواهم این خانه را بخرى تا مرا در آنجا بگور بسپارند!

- بخدا سوگند این کار را خواهم کرد!

اما فرزندان عقیل آن خانه را نفروختند. عبد الله بن جعفر گفت هیچ کس شک ندارد که قبر فاطمه (ع) در آنجاست.4

اگر روایت احمد بن ابى نصر قرینه معارض نداشت پذیرفته مى‏شد. اما علماى شیعه روایت‏هائى آورده‏اند که نشان مى‏دهد دختر پیغمبر را در بقیع بخاک سپرده‏اند. بعلاوه در ضمن این روایات آمده است که براى پنهان داشتن قبر دختر پیغمبر صورت هفت قبر 5 و به روایتى چهل قبر ساختند. و این قرینه‏اى است که قبر در داخل خانه نبوده، زیرا خانه محقر دختر پیغمبر جاى ساختن این همه صورت قبر را نداشته است. و نیز روایتى در بحار دیده مى‏شود که مسلمانان بامداد شبى که دختر پیغمبر بجوار حق رفت در بقیع فراهم آمدند و در آنجا صورت چهل قبر تازه دیدند.6

مجلسى از دلایل الامامه و او به اسناد خود روایتى از امام صادق آورده است که بامداد آن روز مى‏خواسته‏اند جنازه دختر پیغمبر را از قبر بیرون آورند و بر آن نماز بخوانند و چون با مخالفت و تهدید سخت على (ع) روبرو شده‏اند از این کار چشم پوشیده‏اند.7

بهر حال پنهان داشتن قبر دختر پیغمبر ناخشنود بودن او را از کسانى چند نشان مى‏دهد و پیداست که او مى‏خواسته است ‏با این کار آن ناخشنودى را آشکار سازد.

 

منبع: زندگانى فاطمه زهرا(س)، سید جعفر شهیدی




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 6 توسط داود مهدی خانی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ

صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ

أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ

إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ‏

اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ

السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ‏

أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

لِأَنَّکِ بَضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ‏

مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ‏ مُبْغِضٌ لِمَنْ

أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً

 

ترجمه زیارت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید.

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مى‏کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او و آلش باد براى ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود

پس ما درخواست مى‏کنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید.

تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاک سازد

سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پیغمبر خدا.

سلام بر تو اى دختر حبیب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا.

سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امین خدا سلام بر تو اى دختر بهترین خلق خدا .

سلام بر تو اى دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا .

سلام بر تو اى دختر بهترین خلق سلام بر تو اى سیده زنان عالم از اولین و آخرین.

سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا.

سلام بر تو اى مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت.

سلام بر تو اى صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدى.

سلام بر تو اى آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى.

سلام بر تو اى صاحب فضیلت‏و پاکیزه صفات سلام بر تو اى انسیه حوراء.

سلام بر تو اى ذات متقى پاک گوهر سلام بر تو اى آنکه به الهام خدا دانا بودى.

سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) که حق تو را غصب کردند.

سلام بر تو اى ستم کشیده و مقهور دشمنان دین.

سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد.

درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد. گواهى مى‏دهم که چون تو از جهان رفتى با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودى و هر که تو را مسرور و شاد ساخته.

رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده.

و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است.

و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته.

و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است.

زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى خدا را گواه مى‏گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضى هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید.

بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید.

ناراضیم از هر که شما از او ناراضى هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا کافى است.

که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.

خدا را گواه مى‏گیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مى‏گیرم و فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما و با هر که محاربه کند با شما محاربم.

من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم.

و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم.

گواهى مى‏دهم که دین همان است که آنها راست و حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند.

و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند و از ملامت لائمان نیندیشیدند.

و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و فرزندانت که امامان پاک گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقواى پاکیزه روح که از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاک گوهر با رشد و هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند.

اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست.

تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست که خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبیب حضرت مصطفى و قرین حضرت مرتضى و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد. و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بیاویختى.

پروردگارا درود فرست بر او درودى که مقامش نزد تو بیفزاید و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و کرامتى.

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 6 توسط داود مهدی خانی

حضرت زهرا دلش از یاس بود(شعری زیبا از احمد عزیزی)

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

عشق من پاییز آمد مثل پار

باز هم ما بازماندیم از بهار

احتراق لاله را دیدیم ما

گل دمید و خون نجوشیدیم ما

باید از فقدان گل خونجوش بود

در فراق یاس مشکی‌پوش بود

یاس بوی مهربانی می‌دهد

عطر دوران جوانی می‌دهد

یاس‌ها یادآور پروانه‌اند

یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند

یاس در هر جا نوید آشتی‌ست

یاس دامان سپید آشتی‌ست

در شبان ما که شد خورشید؟ یاس

بر لبان ما که می‌خندید؟ یاس

یاس یک شب را گل ایوان ماست

یاس تنها یک سحر مهمان ماست

بعد روی صبح پرپر می‌شود

راهی شب‌های دیگر می‌شود

یاس مثل عطر پاک نیت است

یاس استنشاق معصومیت است

یاس را آیینه‌ها رو کرده‌اند

یاس را پیغمبران بو کرده‌اند

یاس بوی حوض کوثر می‌دهد

عطر اخلاق پیمبر می‌دهد

حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه‌های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می‌چکانید اشک حیدر را به راه

عشق معصوم علی یاس است و بس

چشم او یک چشمه الماس است و بس

اشک می‌ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا گل یاس کبود

گریه آری گریه چون ابر چمن

بر کبود یاس و سرخ نسترن

گریه کن حیدر که مقصد مشکل است

این جدایی از محمد مشکل است

گریه کن زیرا که دخت آفتاب

بی‌خبر باید بخوابد در تراب

این دل یاس است و روح یاسمین

این امانت را امین باش  ای زمین

نیمه‌شب دزدانه باید در مغاک

ریخت بر روی گل خورشید خاک

یاس خوشبوی محمد داغ دید

صد فدک زخم از گل این باغ دید

مدفن این ناله غیر از چاه نیست

جز دو کس از قبر او آگاه نیست

گریه بر فرق عدالت کن که فاق

می‌شود از زهر شمشیر نفاق

گریه بر طشت حسن کن تا سحر

که پر است از لخته خون جگر

گریه کن چون ابر بارانی به چاه

بر حسین تشنه‌لب در قتلگاه

خاندانت را به غارت می‌برند

دخترانت را اسارت می‌برند

گریه بر بی‌دستی احساس کن

گریه بر طفلان بی‌عباس کن

باز کن حیدر تو شط اشک را

تا نگیرد با خجالت مشک را

گریه کن بر آن یتیمانی که شام

با تو می‌خوردند در اشک مدام

گریه کن چون گریه ابر بهار

گریه کن بر روی گل‌های مزار

مثل نوزادان که مادر‌مرده‌اند

مثل طفلانی که آتش خورده‌اند

گریه کن در زیر تابوت روان

گریه کن بر نسترن‌های جوان

گریه کن زیرا که گل‌ها دیده‌اند

یاس‌های مهربان کوچیده‌اند

گریه کن زیرا که شبنم فانی است

هر گلی در معرض ویرانی است

ما سر خود را اسیری می‌بریم

ما جوانی را به پیری می‌بریم

زیر گورستانی از برگ رزان

من بهاری مرده دارم ای خزان

زخم آن گل در تن من چاک شد

آن بهار مرده در من خاک شد

ای بهار گریه‌ بار نا امید

ای گل مأیوس من یاس سپید




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 6 توسط داود مهدی خانی

هفت سین فاطمیه

یا فاطمه زهرا(ع)

می رسد عید و دلها شاد و خرم

همه درفکر دیدارند با هم 

 

همه آماده اند سفره بچینند 

به فکر سفره های هفت سینند 

 

منم در سفره دارم هفت سین را 

ولی توام شده با داغ زهرا 

 

بود سین نخستین سیلی کین 

به روی مادرم با دست سنگین 

 

ببین بر سفره سین دومم را 

که سویی نیست در چشمان زهرا 

 

بگویم سین سوم تا بسوزی 

که مادر سوخت بین کینه توزی 

 

از این ماتم دل حیدر غمین است 

که سین چارمم سقط جنین است 

 

به روی سفره سین پنجم این است 

سر سجاده اش زینب حزین است 

 

شده سفره پر از اشک شبانه 

ششم سین مانده سوت و کور خانه 

 

چه گویم ای عزیز از سین آخر 

بود آن سینه ی مجروح مادر




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 6 توسط داود مهدی خانی

پیامک های تسلیت شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت فاطمه

تو مظهر ذات لا یزالی، زهرا!                         مجموعه اوصاف کمالی، زهرا!

 با این همه اعتبار، ای طایر قدس                 پر سوخته و شکسته بالی زهرا!

 

یا فاطمه اشفعی لنا عندالله

خدای متعال روز قیامت به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام می‌فرماید:

یا حَبِیبَتِی وَ ابنَةَ حَبِیبِی سَلِینِی تُعطَی وَ اشفَعِی تُشَفَّعِی‏؛

اى حبیبه و فرزند رسول من از من بخواه تا عطا نمایم، شفاعت کن تا من بپذیرم‏...

(امالى صدوق، ص 25)

 

هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه                       بسته ست دخیل قلب من با هر آه

عمری ست تپش های دلم می گوید                        یا فاطمه اشفعی لنا عندالله          

 

***

 

... پس حضرت زهرا علیهاالسلام عرضه می دارد:

إِلَهِی وَ سَیدِی ذُرِّیتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةُ ذُرِّیتِی وَ مُحِبِّی وَ مُحِبِّی ذُرِّیتِی‏؛

بار خدایا! فرزندان، شیعیان، دوستان، و دوستان دوستان فرزندان مرا به من ببخش!

(امالى صدوق، ص 25)

 

امید تمام شیعه ای یا زهرا                         تو انوار المضیئه ای یا زهرا

در هر دو جهان غمی ندارم بانو                   وقتی تو فقط شفیعه ای یا زهرا

 

او و همـراهـانـش، عـلـی علیه السـلام و یارانـش را بـا خـشـونت می کشیدند، کوچه های مدینه پر از جمعیت بود، همـه در آنجا حاضر بودند و نگاه می کردند، از آن طرف فاطمـه علیها السلام ناله سر می داد و کمک می طلبید، اما کسی به یاری او و مولایش نشتافت

***

زهرا که بود بار مصیبت به شانه‏اش

مهمان قلب ماست غم جاودانه‏اش

باللَّه که با شهادت تاریخ، کس ندید

آن حق کُشی که فاطمه دید از زمانه‏اش

 

امام علی علیه السلام فرمود:

لَقَد کُنتُ أَنظُرُ إِلَیهَا فَتَنکَشِفُ عَنِّی الهُمُومُ وَ الأَحزَان‏؛

هر گاه به فاطمه می نگریستم نگرانی ها و غم ها از قلبم زدوده می شد.

(کشف الغمة، 1/363)

 

 چندی ست اسیر اشک و آهی زهرا                        دل خسته از این شب سیاهی زهرا

ای کاش غم از دل علی می بردی                    مانند گذشته با نگاهی زهرا     

 

***

جز غربت و آه و ناله ‌سرد‌ی نیست

جز دیده خون و چهره زردی نیست

دیدی که کسی درد مرا درک نکرد

ای مرگ بیا که جز تو هم دردی نیست  

***

یا فاطمه! در سوگ تو، صبرم کم شد                        از داغ جگر سوز تو، پشتم خم شد

 ز آن روز که تازیانه‏ات زد قنفذ                                  تاریک به پیش نظرم، عالم شد

 

او و همـراهـانـش، عـلـی علیه السـلام و یارانـش را بـا خـشـونت می کشیدند، کوچه های مدینه پر از جمعیت بود، همـه در آنجا حاضر بودند و نگاه می کردند، از آن طرف فاطمـه علیها السلام ناله سر می داد و کمک می طلبید، اما کسی به یاری او و مولایش نشتافت.

(بحار الانوار، 28/323؛ النص و الاجتها، 21)

 

 

حضرت فاطمه

چندی ست که زندگی برایت زهر، است                    چشمان تو با خوشی و خنده قهر است

آن روز کسی به یاری تو نشتافت                               خونت به خدا به گردن این شهر است

 

***

روزی که به باغ سنبل افتاد آتش

 در خرمن صبر بلبل، افتاد آتش

 یا رب! چه به روز باغبان می‏آمد

 وقتی که به دامان گل افتاد آتش؟!

 

***

امام صادق علیه السلام فرمود:

حضرت زهرا علیها السلام در لحظات آخر عمرشان شروع به گریه کردند، حضرت على علیه السلام از ایشان س?ال کرد: اى بانوى من! چرا گریه مى‏کنى؟ فرمود: أَبکِی لِمَا تَلقَى بَعدِی؛ براى آن مصیبت هایى که تو بعد از من خواهى دید.

(بحارالانوار، 43/218)

امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت زهرا علیها السلام در لحظات آخر عمرشان شروع به گریه کردند، حضرت على علیه السلام از ایشان س?ال کرد: اى بانوى من! چرا گریه مى‏کنى؟ فرمود: أَبکِی لِمَا تَلقَى بَعدِی؛ براى آن مصیبت هایى که تو بعد از من خواهى دید

بی تاب، غریب، بی رمق، دل ‌ر‌یشم                                    دلتنگ ‌تر ‌و شکسته ‌تر ا‌ز پیشم

پهلوی شکسته می رود از یادم                                          وقتی که به غربت تو می اندیشم

***

غم تو باز کرده مشت من را

فراق تو شکسته پشت من را

پس از تو گریه های زینب تو

شبانه، مخفیانه، کشته من را

***

رفتی تو، و زینبت ز غم می‏سوزد                             آتش ز نوایش به دلم افروزد

 این خانه، عزا خانه شود بار دگر                               هر گاه نگاه خود به در می‏دوزد! 

 

مقام معظم رهبری:

عظمت فاطمه زهرا علیها السلام در سیره ی آن بزرگوار آشکار است ... ما باید از این ستـاره ی درخشـان راه به سوی خـدا و راه بندگـی او را که راه راسـت است پیدا کنیم و فاطمه زهرا علیهاالسلام همیـن راه را رفت که چنین شد که کروبـیان ملأ اعـلی از درخشنـدگی او چشم هایشان خیره می شد.

 

در آینه‌ی زمانه آهت باقی ست

دلتنگی و اشک گاه گاهت باقی ست

یا فاطمه ای فدائی راه علی

رفتی تو ولی هنوز راهت باقی ست

***

تو می روی و صدای تو می ماند                              غمناله و های های تو می ماند

بر مصحف صبر و استقامت ردِّ                                  خون گریه زخم های تو می ماند ...

***

  

در سال جدید، شعار ما یا زهراست

عیدی به تمام شیعیان، با مولاست

امسال ،به زیر پرچمش، سینه زنیم

سالی که نکوست از بهارش پیداست

 

 

 

فرآوری: صالح                 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 6 توسط داود مهدی خانی

آن شب میان خانه مراسم گرفته بود
پیوند اشکهای علی بود و خونِ رود

بودند زینب و حسنین و زنی که داشت
می ریخت آب و غیر همینها کسی نبود

محرم نداشتند به جز آستینشان
گریه کنان روضه ی دستی که شد کبود

آنقدر غسل او به نوازش شبیه بود
انگار کن که فاطمه در خواب رفته بود

تا اینکه دست کوه به بازوی رود خورد
لرزید زانوانش و آتشفشان نمود

پروانه ها دویده به بالین شمع و بعد
می سوختند و باز به بالا رسید دود

دودی که پلکهای خدا را بهم کشید
یک قطره هم چکید به آن خانه در فرود

فرمود سجده های به تن را قیام کن
دارد قیام عرش خدا می شود سجود

حسین رستمی




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 فروردین 6 توسط داود مهدی خانی

درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا ‌‌(س) روایات مختلف است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر ‌(ص). میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر ‌(ص) و دیگری نود و پنج روز.

با توجه به رحلت پیامبر اسلام ‌(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت 75 روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الاوّل ، شهادت حضرت زهرا‌‌(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند اما بنا به روایت 95 روز، شهادت حضرت‌‌ زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند.

بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از 13 تا 15جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی است.

ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت‌‌ معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر‌ (ص) تا شهادت حضرت زهرا‌‌ (س)،29روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت 13 جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود.

چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95روز، شهادت حضرت زهرا‌‌ سلام‌الله‌علیها‌ در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.

علت بروز اختلاف در روز شهادت

در مورد تعداد روزهایی که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پس از رحلت پدر بزرگوارشان در قید حیات بوده اند در میان کتاب های تاریخی اختلاف وجود دارد. بعضی از مورخین مثل یعقوبی این زمان را چهل روز و کسانی مثل عایشه، دختر ابی بکر، این مدت را شش ماه و گروهی دیگر هشت ماه ذکر کرده اند.

علامه مجلسی

اما در میان این اقوال، آن قولی که برای ما قابل اعتنا است روایات رسیده از ناحیه ائمه هدی علیهم‌‌‌ السلام می باشد، به نقل مرحوم علامه مجلسی، مرحوم ابوالفرج اصفهانی در کتاب مقاتل الطالبین اینگونه اظهار نظر کرده: مدت زمان حیات فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وآله مورد اختلاف قرار گرفته است، به طوری که کمترین زمان ذکر شده در این رابطه 40 روز و بیشترین زمان هشت ماه می- باشد، اما آنچه نزد ما مسلم و مورد قبول است روایات رسیده از امام باقر علیه السلام است که حضرت می- فرماید: بدرستی که زمان رحلت صدیقه کبری سلام الله علیها سه ماه بعد از رحلت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله بود.

طبری شیعی

همچنین مرحوم طبری شیعی در کتاب دلایل الامامه به سلسله اسناد خود روایاتی از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت می فرماید: حضرت صدیقه طاهره علیها السلام در ماه جمادی الاخر روز سه شنبه، سه روز از ماه گذشته در سال 11 هجری از دنیا رفتند.

این دو روایت مبنای مورد اتخاذ غالب علمای شیعه من جمله سید طاووس در کتاب شریف اقبال می باشد.

کلینی

اما دسته دوم دیگری از روایات صحیحه هم این مدت را 75 روز ذکر کرده اند از جمله این روایات، روایت مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام است که حضرت می فرماید: «بدرستی که توقف فاطمه علیه السلام در این دنیا پس از پدر گرامیش 75 روز بود.»این دسته از روایات هم مبنای نظر برخی از علمای شیعه از جمله مرحوم کلینی گردیده.

البته ممکن است دلیل اختلاف در این دو دسته از روایات صحیحه رایج نبودن نقطه گذاری بر کلمات در زمان صدور روایات باشد. توجه به شباهت «خمسه و سبعون» با «خمسه تسعون» موید این معنا است.

راویان سنی چه می گویند؟

در این مجال بخشی را هم به آثار و تالیفات بزرگانی اهل سنت مانند ابن قتیبه، ابن شهر آشوب سروی، أبی الفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر احمد شهرستانی، ذهبی مورخ مشهور، عمر رضا کحاله از علمای معاصر اهل سنت و احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» و ابن ابی الحدید معتزلی اختصاص دادیم تا بدانیم واقعیت شیعه از زبان سنی ها چگونه بیان شده است.

ابن قتیبه دینوری، قرن سوم هجری

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری (معروف به ابن قُتَیبَة) در گذشته به سال 276 هجری، در کتاب خود بنام «الامامة والسیاسة» تحت عنوان"کیفَ کانَت بیعة علی أبی طالب کرَّمَ الله وجهه" (علی کرم الله وجهه چگونه بیعت کرد) با ذکر سند از عبدالله بن عبدالرحمن انصاری روایت کرده که گفت: همانا روزی ابوبکر از عده ای که از بیعت با او سرپیچی کرده و نزد علی علیه السلام جمع شده بودند، سراغ گرفت.

پس عمر را به دنبال آنها -که در خانه ی علی جمع شده بودند- فرستاد، پس آنها از خارج شدنِ از خانه خودداری نمودند، در این هنگام عمر دستور داد که "هیزم حاضر کنید" و خطاب به اهل خانه گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست باید خارج شوید و الا خانه را با اهلش به آتش می کشم ! شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض، آیا می دانی در این خانه فاطمه است؟! گفت: اگر چه فاطمه در خانه باشد! باز در همان کتاب جلد 1 صفحه 13 با ذکر سند آمده است:.. پس از چندی که گذشت عمر به ابوبکر گفت بیا تا نزد فاطمه علیها السلام برویم، چرا که ما او را به غضب درآورده ایم.

پس به اتفاق یکدیگر نزد فاطمه علیها السلام رفته و از او اجازه ورود گرفتند، لکن فاطمه علیها السلام به آنها اجازه ی ورود نداد، ناچار نزد علی علیه السلام آمده و با او سخن گفتند، تا آنکه آنها را بر فاطمه علیها السلام وارد کرد.

پس همین که آن دو نزد فاطمه علیها السلام نشستند، فاطمه علیها السلام صورت خود را به دیوار برگرداند. در این هنگام آن دو به فاطمه علیها السلام سلام کردند، لکن او جواب سلام آنها را نداد، لذا ابوبکرشروع به سخن کرده و گفت: ای حبیبه ی رسول خدا آیا ما در مورد ارث پیامبر و همچنین در مورد شوهرت تو را به غضب در آوردیم؟ فاطمه علیها السلام گفت: چه می شود تورا، که اهل و خانواده ات از تو ارث ببرند، لکن ما از محمد صلی الله علیه وآله ارث نبریم! سپس فرمود: آیا اگر حدیثی از پیامبر را به یاد شما بیاورم قبول می کنید، و به آن اعتقاد پیدا می کنید؟ عمر و ابوبکر گفتند:آری. پس فاطمه گفت: شما را به خدا قسم آیا از پیامبر نشنیدید که می گفت: «رضایت فاطمه، رضایت من و غضب فاطمه، غضب من است. پس هر کس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته و هر کس فاطمه را راضی کند مرا راضی کرده است و هر کس فاطمه را به غضب آورد، همانا مرا به غضب آورده است». عمر و ابوبکر گفتند: آری از پیامبر ‌صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌ شنیدیم.

فاطمه علیها السلام گفت: پس همانا من، خداوند و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا به سخط و غضب درآوردید و مرا راضی نکردید، و هرگاه پیامبر را ملاقات کنم از شما دو نفر به او شکایت خواهم کرد.

در این هنگام، ابوبکر شروع به گریه کرد در حالی که فاطمه‌‌سلام‌الله‌علیها‌ می گفت: بخدا قسم تو را در هر نمازی که بخوانم نفرین خواهم کرد.

ابن شهر آشوب سروی، قرن ششم

ابن شهر آشوب سروی (درگذشته به سال 588هجری) در کتاب المناقب خوداز کتاب المعارف ابن قتیبه دینوری در بیان ذکر اولاد فاطمه سلام الله علیها چنین نقل می کند؛ فرزندان فاطمه عبارتند از: حسن ،حسین، زینب ام کلثوم و محسن که همانا از ضربه قنفذ کشته شد. لازم به تذکر است که در چاپ های امروزی کتاب المعارف ابن قتیبه چنین آمده است: پس علی دارای چند فرزند شد به نام های حسن، حسین، ام کلثوم و زینب کبری؛ که مادرشان فاطمه دختر رسول خدا بود، لکن محسن ابن علی در سن کودکی درگذشت!

شهرستانی؛ قرن ششم

أبی الفتح محمد بن عبدالکریم بن أبی بکر احمد شهرستانی (در گذشته سال548 هجری) در کتاب خود بنام «الملل و النحل» می گوید: «همانا چنان ضربه ای به شکم فاطمه علیها السلام در روز بیعت زد که فاطمه علیها السلام جنین خود را از شکم انداخت».

مورخ مشهور، ذهبی؛ قرن هشتم

ذهبی مورخ مشهور (در گذشته ی سال 748هجری) در کتاب خود بنام «لسان المیزان» با ذکر سند می گوید: «محمدبن احمد حماد کوفی» (از حافظین حدیث اهل سنت) گفته است:«بدون شک چنان لگدی به فاطمه علیهاالسلام زد که محسن از او سقط شد».

عمر رضا کحاله؛ از علمای معاصر اهل سنت

عمر رضا کحاله از علمای معاصر اهل سنت، در کتاب خود بنام «اعلام النساء» با ذکر سند می‌گوید: تا آنکه ابو بکر از عده‌ای که از بیعت با او سر باز زده و تخلف کرده بودند و نزد علی بن ابی طالب علیه السلام جمع شده بودند- مانند عباس و زبیر و سعد بن عبادة- سراغ گرفت، و در خانه‌ فاطمه علیهاالسلام از بیعت با ابوبکر باز نشسته بودند. پس ابوبکر، عمر بن الخطاب را بسوی آنان فرستاد. عمر روانه منزل فاطمه علیهاالسلام شده و فریاد کشید و آنان را به خارج از خانه جهت بیعت فراخواند. آنان از بیرون آمدن خودداری کردند، در این هنگام عمر هیزم طلبیده و گفت: قسم به آن کس که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج می شوید و یا آنکه خانه را با اهلش به آتش می کشم. شخصی به عمر گفت: ای ابا حفض (کنیه عمر)، در این خانه فاطمه علیها السلام است! عمر گفت: اگر چه فاطمه در این خانه باشد، آن را به آتش می کشم!

یعقوبی

یعقوبی در تاریخ خود نقل می کند: زمانی که ابوبکر مریض شد، یعنی در همان مرضی که مرد، عبدالرحمن بن عوف به عیادت او رفته و از او پرسید: ای خلیفه پیامبرحالت چگونه است؟ ابوبکر گفت: همانا من بر هیچ چیز تأسف نمی خورم مگر بر سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم...اما آن سه چیز که انجام دادم و ای کاش انجام نداده بودم: ای کاش قلاده خلافت را به گردن نینداخته بودم...ای کاش خانه فاطمه را تفتیش نکرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم، اگر چه با من اعلان جنگ می کردند.

بلاذری؛ قرن سوم

احمدبن یحیی معروف به «بلاذری» در گذشته سال 279 هجری در کتاب خود بنام «انساب الاشراف» می گوید: ابوبکر برای بیعت گرفتن از علی علیه السلام ، به دنبال وی فرستاد، پس علی علیه السلام بیعت نکرد. در این هنگام عمر با شعله‌ای‌ آتش روانه خانه علی علیه السلام شد. فاطمه علیها السلام در پشت درب با او مواجه شده و گفت: ای پسر خطاب آیا تو را در حال آتش زدن خانه ام می بینم؟ عمر گفت : آری! و آن چنان به این عمل مُصر و محکم هستم، چنانکه پدرت بر دینی که آورده بود محکم بود.

بلاذری در همان کتاب، صفحه 587، حدیث شماره ی 1188 از ابن عباس روایت می کند: زمانی که علی از بیعت خودداری نمود و در خانه کناره گیری کرده بود، ابوبکر عمر را به سوی علی فرستاد و به وی دستور داد علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن! پس چون عمر نزد علی آمد، بین آن دو سخنانی رد و بدل شد. علی گفت: ای عمر بدوش که نیمی از آن مال توست، به خدا قسم آنچه امروز تو را چنین بر امارت و حکومت ابوبکر حریص کرده چیزی نیست جز آنکه فردا حکومت را به تو بسپارد!

ابن ابی الحدید

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود می گوید: اگر گفته شود که خانه فاطمه مورد هجوم واقع شد، و صیانتش شکسته شد بخاطر حفظ نظام اسلام و بخاطر جلوگیری از تفرقه مسلمانان، چرا که مسلمانان آن زمان از دین برمی گشتند و دست از اطاعت بر می داشتند، در جواب گفته می شود که: همین کلام و جواب را بدهید آنجا که در جنگ جمل هودج عایشه مورد هتک واقع شد (چرا که عایشه بر علیه خلیفه رسمی مسلمانان قیام کرده) و هودج او مورد حمله قرار گرفت تا آنکه ریسمان اطاعت پاره نشود و اجتماع مسلمین از هم نپاشد و خون مسلمانان به هدر نرود. پس وقتی که جائز باشد حمله به خانه فاطمه بخاطر امری که هنوز واقع نشده بود، بدون شک جائز است حمله به هودج عایشه به خاطر امری که واقع شده بود.

ابن عبد ربّه

شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی در کتاب "العقد الفرید" چنین می نویسد: علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند تا اینکه ابوبکر، عمر را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند، و به او گفت اگر بیرون نیامدند با آنان نبرد کن. عمر ابن خطاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را به آتش بکشد.

در این هنگام فاطمه با او روبرو شد و گفت: ای فرزند خطاب آمده ای خانه ما را بسوزانی! عمر گفت: بلی، مگر اینکه شما نیز آن کنید که امّت کردند(بیعت با ابوبکر).

نظر آیت الله صافی گلپایگانی

اخیرا در استفتائی در مورد ایام عزاداری شهادت حضرت زهرا ‌‌سلام‌الله‌علیها‌ از آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی سئوال شده است؛ با توجه به معلوم‌ نبودن دقیق تاریخ شهادت حضرت فاطمه زهرا دختر گرامی پیامبر اسلام ‌صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌، بهترین ایام جهت عزاداری برای آن حضرت چه روزهایی است و بهترین نوع عزاداری در این شهادت عظمی چیست؟

آیت الله صافی در پاسخ به این استفتاء اظهار داشته است که نسبت به روز شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا ‌‌سلام‌الله‌علیها‌ قول‌های مختلفی ذکر شده، لکن آنچه بیشتر مورد توجه علماء واقع شده است فاطمیه اول و فاطمیه دوّم در ماه جمادی الاول و جمادی الثانی است. شایسته است که شیعیان از روز سیزدهم جمادی الاول تا سوم جمادی الثانی سوگوار و با انجام مراسم عزاداری آن حضرت، ارادت و مودت خود را به اهل بیت اظهار و از انجام مراسمی‌ که موجب وهن مراسم شهادت آن حضرت است اجتناب کنند.

این مرجع تقلید بهترین عزاداری حضرت زهرا‌‌سلام‌الله‌علیها‌ را بیان فضائل، مناقب و مصائب آن حضرت و ذکر اخلاق و سیره عملی و دفاع ایشان از امام مظلوم حضرت امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام می داند که در همه اعصار باید برای مردم تبیین شود و می فرماید؛ ان‌شاء الله تعالی مؤمنان با تمسک به قرآن و عترت به بهترین صورت ممکن به ساحت مقدس آن بزرگوار عرض ادب و اخلاص کنند، به ویژه بانوان متدینه با حفظ حجاب و عفت و پاکدامنی، ایشان را الگوی خود قرار دهند.

حساسیت ها

گاهی اوقات اگر به احتمالات و پاسخ هایی که ممکن است پرسش های ما داشته باشند فکر کنیم و ثمره آنها را مورد ارزیابی قرار دهیم قبل از مطرح کردن آنها، از طرح این نوع پرسش ها منصرف می شویم. پرسش‌ هایی هم که درباره تعداد روزهای ایام فاطمیه و سوالاتی از این قبیل مطرح می شود، نیز جزء مواردی هستند که ثمره ای در پاسخ دادن به آنها حاصل نمی‌شود.

حال فرض بفرمایید که با دلائل متقن اثبات شود که مثلاً فلان روز، سالروز شهادت حضرت فاطمه سلام- الله علیها می باشد، باز هم خللی در حرکت های فرهنگی مراکز دینی ایجاد نمی شود، زیرا زمینه به وجود آمدن روزهایی به عنوان ایام فاطمیه، به خاطر زنده نگهداشتن فرهنگ فاطمی بوده و مجالس گوناگون مذهبی هم به فراخور امکانات و شرایط مخصوص به خود بین این دو تاریخ معتبر که از روایات صحیحه استفاده می شود؛ عده ای روزهای ابتدایی نزدیک به شهادت اول را مثلاً پنج روز یا 10 روز را به برگزاری مجالس وعظ و عزاداری می پردازند و عده ای هم با توجه به شرایط خاص خود ترجیح می دهند روزهای فاطمیه دوم را انتخاب کنند و برخی هم به زنده نگهداشتن هر دو روز می پردازند.

پس کسانی که به زنده نگهداشتن ایام فاطمیه اول و دوم می پردازند چنین دغدغه ای ندارند که مثلاً 20 روز برای حضرت عزاداری کنند یا کمتر یا بیشتر، بلکه هدف از تشکیل چنین مجالسی فهم و نشر فرهنگ فاطمی می باشد که این موضوع اختصاص به ایام فاطمیه اول یا دوم ندارد و ما باید به امید روزهایی تلاش کنیم که همه ایام ما «علوی»، «فاطمی»، «حسینی» شوند.

از آنجایی که مبنای عمل مسلمانان بر اساس معارف و دستورات قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و جانشینان او از خاندانش می باشد، بنابراین قول، عمل و تقریر پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، دلیل شرعی در اثبات جواز یک عمل می باشد. به عبارت دیگر یکی از راههای اثبات جواز عمل به یک کار می تواند عمل کردن یکی از معصومین علیهم السلام به آن باشد زیرا در منابع اسلامی عمل کردن به سیره و روش معصوم که از جانب خداوند منصوب شده است حجیت دارد. به طوری که در مورد پیامبر گرامی اسلام در قرآن آمده که ایشان اسوه حسنه، برای بشریت هستند و لذا تمسک به سیره ایشان و جانشینانش روش حسن می باشد.

در کتاب ریاحین الشریعه در مورد سیره حضرت امام باقر علیه السلام آمده که هرگاه تب بر حضرت غلبه می کرد، آب سرد بر خود می ریخت، و با صدای بلند به طوری که هرکس در خانه بود، صدای آن حضرت را می‌شنید، می فرمود: یا فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله.




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92 فروردین 5 توسط داود مهدی خانی

قالب وبلاگ